فغان کین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب ، چونان بردند دل که ترکان خان یغما را . (حافظ) کاش لحظه ای می ایستادند قطرات زمان ، که از میان برخیزد بوی ماندگی خاطرات من . به جنگل سوخته ی خاطراتم سوگند ، درخت یادت را باغبان خواهم بود تا ابد . برای رسیدن به اقیانوس باید جرات دل کندن از ساحل را داشت .جملات زیبا زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی می کنند و از نفست آرام می گیرند و به امیدت زنده هستند ! نمی دانم پس از مرگم که آید بر مزار من ، که بنشیند به سوگ من سیاه چشمی سیاه بر تن کند یا نه ، تو را سوگند به جان دلبرت سوگند مرا هم یاد کن آن شب که من در زیر خاک سرد تنهایم .
نظرات شما عزیزان: